يكشنبه 9 ارديبهشت 1403 | Sunday 28 April 2024

رؤیا شیخی، هنرمند دشتستانی با بیان اینکه هنر نیز بخشی از وجودِ من است ، گفت: با قرار گرفتن برای اولین بار در مقابل دوربین شوقِ پرواز داشتم.

پایگاه خبری دیارجنوب در راستای حمایت از هنرمندان توانمند در شهرستان دشتستان؛ این بار با "رؤیا شیخی" بانوی بازیگر تئاتری که با همت خود توانست در سریال تلویزیونی ایفای نقش کند به گفتگو پرداخته است.
دیارجنوب: خودتان رو معرفی کنید - از کجا شروع کردید؟
رؤیا شیخی متولد ۷۳ فارغ‌التحصیل رشته معماری از بچگی بسیار فعال بودم در مدرسه در نمایش و سرود شرکت داشتم و حتی دوران راهنمایی در سرود مقام دوم را کسب کردم.
همیار معلم پرورشی و مجری صف صبحگاهی همیشه خودم بودم
در خانواده‌ام پدرم معلم نقاشی و معلم خط و مادرم صدای خوبی داشت و به بازیگری علاقه داشتند.

sheikhi deyar 1

دیارجنوب: آیا مادر شما فعالیتهای هنری داشته؟
نه ولی استعداد هنر را داشت که به لحاظ شرایط زندگی هیچ‌وقت فرصت آن پیش نیامد که هنر را دنبال کند.
خانواده‌ام از بچگی می‌دانستند که من چقدر به هنر نقاشی، بازیگری و مجری‌گری علاقه دارم این علاقه تا حدی بود که در مهمانی‌ها خودکار دستم بود و به‌جای میکروفن برای مجری آن مراسم استفاده می‌کردم.
در سال 89 که دوران دبیرستانم بود و حدوداً 17 یا 18 سال سن داشتم یکی از همکلاسی‌هایم به من پیشنهاد داد تا برای تست بازیگری برویم و من از این پیشنهاد خوشحال شدم این در حالی بود که در آن زمان بازیگر خانم در برازجان کم بود.
بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای تست دادم و پیش آقای عقیل جماعتی برای اولین بار کارم را شروع کردم نقش قطام که خیلی سخت بود را با آقای جماعتی در جشنواره جزیره خارگ اجرا کردیم.
حدوداً یک سال در برازجان مشغول به تئاتر بودم که تقریباً ۵ کار تئاتر اجرا کردیم که یکی دو تا برای جشنواره بود.
نمایش‌هایی از قبیل امیر دسیسه‌ها، سنگکوب به ساعت سه صبح، دانشجو، دشنه و قرآن، سوغات پری (مقام دوم بازیگری در جشنوارهٔ استانی)، خواستگاری غلو و بخاطر مروارید از جمله اجراهای من در برازجان بود.
آن زمان مردم با فضا و محیط تئاتر غریبه بودند ولی الآن خیلی بهتر شده و خدا رو شکر می‌کنم که خانواده‌ام هیچ‌وقت مانع کار من نشدند.
در سال ۹۴ مجدداً کار کودک به من پیشنهاد شد که در جشنواره کودک و نوجوان استان مقام دوم را کسب کردم باوجوداینکه تئاتر کار نمی‌کردم اما در کنارش اجرای کودک داشتم و برای شهرداری و مهدها کار کودک انجام می‌دادم و کم‌کم برای شهرم شناخته‌شده بودم.
در سال ۹۸ با رادیو شهریاران خانم بوستانی فعالیت داشتم که ایشان هم درزمینهٔ اجرا بسیار فعال هستند و کاری‌های نمایش‌نامه خوانی انجام می‌دادیم که در آن سال‌ها هیچ‌کس چنین فعالیتی انجام نمی‌داد.
یکی از این اجراها را برای به‌صورت اتفاقی برای برنامه عصر جدید آقای احسان علیخانی فرستادم تا شانسم را امتحان کنم و هیچ امیدی نداشتم که آن‌ها فیلم یک دختر از برازجان را ببینند.
ولی روز دوشنبه‌ای از طرف این برنامه با من تماس گرفتند که فیلمی که برای ما فرستادید برای مرحله راستی آزمایی پذیرفته‌شده است.
راستی آزمایی یعنی فیلمی که فرستادید واقعاً مال خودت هست و باید جلوی داورها همان اجرای درون فیلم را انجام بدهید تا وارد مرحله اول شوید.
من تک دختری بودم و تنهایی تا شیراز و بوشهر نرفته بودم دختری که باوجود فعال و انرژی سرشمار به خانواده وابسته بود.
همه این عوامل دست‌به‌هم داد تا من نتوانم به تهران برای شرکت در این برنامه بروم و بعدازاین روز یک تلنگر به من خورد که شاید خیریت داشته که نتوانستم برم.

sheikhi deyar 1

دیارجنوب: آن‌ها پیگیر نشدن که چرا نیامدید؟
جالبِ بدونید که من پیگیر شدم یعنی چهارشنبه که نتوانستم برم شنبه تماس گرفتند که عده‌ای نتوانسته‌اند به برنامه بیایند و شما جایگزین آن‌ها شده‌اید. بااین‌وجود بازهم نتوانستم برم و بعدازآن واقعاً افسردگی گرفتم و به سراغ تئاتر نرفتم.
اصلاً نمی‌توانستم مثل بعضی از اطرافیان در سن ۲۰ سالگی ازدواج کنم و بچه‌دار بشوم و خانه‌داری کنم این تمام من نبود.
بخشی از من هنر بود استعداد بود که دلم می‌خواست یک نفر این‌ها را ببیند و در شهر خودم هیچ‌کسی نمی‌دید آن‌ها من که در جشنواره مقام آورده بودم.
شهریور سال ۹۹ کلاس بازیگری آقای میر طاهری ثبت‌نام کردم ولی خانواده‌ام راضی ولی نگران بودند و تا این نگرانی و رضایت را توانستم به دست بیاورم سختی زیادی متحمل شدم.
بالاخره در شرایطی رفتم تهران ک هیچ جایی را بلد نبودم ترس و استرس داشتم ولی جسارت داشتم یکدل بودم ولی دو دل نبودم.
شما وقتی در کاری دودل هستی یعنی نه دنبالش نرو ولی وقتش بود اتفاق بیفتد همه‌چیز دست‌به‌دست هم داده بود که من بروم.
در تهران کلاس‌های بازیگری آقایان میر طاهری، آقای سیروس الوند و رحیم بهبودی فر شرکت کردم تا کم‌کم با گروهای تئاتر ازجمله آقای شیخی که کارگردان خیلی خوبی هستند آشنا شدم که خیلی اتفاقی تشابه فامیلی داریم ولی هیچ نسبتی با ایشان ندارم.
با علی فتحعلی بزرگ کارکردم و یک افتخار برای من بود.
با گروه آقای هاشمی که کارگردان جوانی هستند آشنا شدم که در کنارشان افشین سنگ چاپ و امید زندگانی بود و باعث شد من را به پروژه‌های دیگر معرفی کنند.
آقای افشین سنگ چاپ من را به آقای مسعود ده‌نمکی که در حال ساخت سریال برای شبکه سه در ماه رمضان هستند معرفی کرد.
تقریباً سه بار پیش آقای ده‌نمکی رفتم و ایشان بدون تست کردن و فقط در مورد شرایط و اطلاعات زندگی خودم صحبت کردیم.
قرار شد در سریال جدید نقش خوبی به من بدهند و باوجودی که کوتاه بود ولی برای شروع من خیلی خوب و رضایت کننده بود.
برای من که در تهران هیچ‌کس را نمی‌شناختم و از شهرستان دورافتاده برای بازیگری به پایتخت آمده بودم خبر خوبی بود این‌قدر که اولین بار که جلوی دوربین رفتم انگار پرواز می‌کردم.
آدم باید به خودش باور و ایمان داشته باشد، سختی و بی‌پولی همیشه هست مردم خیلی خودشان رو دست‌کم می‌گیرند این در حالی است که خیلی ازلحاظ استعداد در سطح بالاتری هستند.

sheikhi deyar 1

دیارجنوب: چند قسمت در اولین فیلمی که از صداوسیما پخش می‌شود بازی می‌کنید؟
هنوز دقیق مشخص نیست قسمتهای کوتاهی حضور دارم ولی من در نقش کارشناس بیمه ایفای نقش می‌کنم.
دیارجنوب: آقای سنگ چاپ چندمین نفری بود که از او آموزش می‌دیدید؟
ما در پروژه‌های نمایشنامه خوانی با او و آقای زندگانی همکاری می‌کردیم که بازی‌های من را در آنجا دید و با من صحبت کرد و من را به آقای « ده‌نمکی » معرفی کرد.
دیارجنوب: دورانی که در شهرستان بودی چند تا کار انجام دادید؟
من با آقای عقیل جماعتی حدود ۴ الی ۵ کار انجام دادم کار کودک که در جشنواره مقام دوم کسب کردم با آقای رحیم کاویانی بود بعدازآن به تهران رفتم.

sheikhi deyar 1

دیارجنوب: تعداد کارها در تهران رو چند تا بود؟
قصه شهرزاد به روایت سنمار (سالن شهرزاد)، انجمن نویسندگان مرده (سالن شهرزاد)، قصه قرن (سالن سپند)، داش آکل به روایت نوچه، کاکا رستم (سالن سیمرغ)، لوترک (تماشاخانه سیمرغ)، هفت‌پیکر (سالن تئاتر شهر)، باغ آلبالو (سالن ارغوان) و میرزاکشون (سالن شهرزاد)
دیارجنوب: به‌عنوان یک شهرستانی برای اولین بار خواستی به تهران سفر کنی چه مشکلاتی داشتی؟
تنهایی زندگی کردن درجایی که غربت به‌حساب می‌آید سخت بود ولی من با اولین اجرای تئاترم به خانواده‌ام ثابت کردم که هدف‌دارم و برای تفریح و خوش‌گذرانی به تهران نیامده‌ام.
با هزار جور گروه آدم‌ها آشنا شدم ولی من در خانواده‌ای بزرگ‌شده‌ام که یاد گرفتم چطور از پس خودم برمیام پدر من معلم بوده و همیشه می‌گفت: «دختر من کارش درسته می‌دوند چیکار کند» و همین یک جمله برای من کافی بود که بدونم دارم چطوری گلیم خودم را از آب بیرون بکشم.
در یک سال اولی که تهران بودم ۴ الی ۵ قرارداد بستم ولی هیچ‌کدامشان به هر بهانه‌ای نشد. چون زمانش نرسیده بود. آدم از فردای خودش خبر ندارد، من نمی‌دانم یک سال دیگر قرار چه اتفاقی بیفتد و آیا ذهن و ایده من نسبت به بازیگری تغییر کنه یا نه نمی‌دانم.
ولی آن اوایل مثل فرد تشنه در کویر بودم که دلم می‌خواست یکی منو ببیند که دلم می‌خواهد بازیگر بشوم.
دیارجنوب: یک خاطره شیرین و تلخ از دوران هنری تون تعریف کنید؟
خاطره شیرین و تلخ زیاد بود ولی اولین بار که جلوی دوربین قرار گرفتم خیلی برام شیرین بود و خاطره تلخ همان سال که نتوانستم برنامه عصر جدید بروم و شرکت کنم.
دیارجنوب: هنرمندان زیر نظر یک سازمان و نهاد دولتی بنام ارشاد هستند شما نقش این نهاد را برای حمایت و ایجاد زیرساخت‌ها و معرفی یک هنرمند به جایگاه بالاتر چقدر می‌بینید؟
اگر آن سال‌ها از من حمایت بیشتر می‌شد یعنی هرازگاهی تقدیری از ما می‌شد و به جایگاه بالاتری معرفی می‌شدیم شاید الآن خیلی از هنرمندهایی که شهر ما رفتن را داشتیم پس حمایت خیلی تأثیر دارد.
اگر من در شهر خودم حمایت می‌شدم هیچ‌وقت به تهران نمی‌رفتم این‌یک حقیقت هست. از من که دیگر از شهرم رفته‌ام گذشت خواهش می‌کنم کسایی که در شهرمان پر از استعداد هستند دیده شوند و از آن‌ها حمایت کنید.

sheikhi deyar 1

دیارجنوب: امروزه افراد زیادی در فضای مجازی کلیپ کوتاه و طنز درست می‌کنند و بدون هیچ چشم‌داشتی در حال اجزای نمایش‌های طنز اجتماعی هستند به نظر شما چقدر این افراد باعث پیشرفت جامعه هنری می‌شوند و می‌توانند مشکلات اجتماعی رو بیان کنند؟
سؤال خوبی بود بله من خودمم بعضی از این صفحه‌های اینستاگرام را دنبال می‌کنم و گاها تأسف می‌خورم که چقدر کیفیت بعضی از نمایش‌ها خوبه و همیشه به این تلاششان ادامه می‌دهند، فضای مجازی مکان خوبی برای محک زدن آن‌هاست. کاش یادگرفتن هنر در مدارس مثل ریاضی و فارسی اجباری می‌شد.

دیارجنوب: صحبت پایانی؟
یک‌بار گفتم دوست دارم دوباره تکرار کنم چون من در برازجان به دنیا آمدم و زندگی کردم و چند سالی هست تهران هستم به‌هرحال همچنین آدمی این تفاوت رو بهتر می‌تواند درک کند مردم شهرم دست‌کمی از مردم تهران ندارند.
من به نمایندگی از تمام دخترانی که به دلیل محدودیت و شرایط مالی نمی‌توانند به تهران بروند این کار را در تهران انجام می‌دهم چون واقعاً دلم می‌سوزد و واقعاً یادم می‌آید که دلم می‌خواست در شهرم کارکنم ولی نمی‌شد و حمایتی از من نمی‌کردند.
از مسئولین می‌خواهم بیشتر به فکر هنرمندان شهرمان باشند.
از پایگاه خبری دیارجنوب ممنونم که این فرصت را به هنرمندان شهرمان می‌دهید که بیایند و صحبت کنند و دیده بشوند و برای شما آرزوی موفقیت دارم.
دیارجنوب: کلماتی که گفته می‌شود اولین چیزی که به ذهنتان می‌آید رو بفرمایید:
هنر: مظلوم                                  تئاتر: خیلی خیلی مظلوم                                      برازجان: پر از استعداد                              رؤیا شیخی: جسور

 sheikhi deyar 1sheikhi deyar 1sheikhi deyar 1

.

.

استان بوشهر

Template Design:Dima Group