شنبه 1 ارديبهشت 1403 | Saturday 20 April 2024

«شیرین ماحوزی» نویسنده دشتستانی یکی از دغدغه های اهالی قلم را حمایت نشدن عنوان کرد و گفت: قلم نویسندگان سرمشق زندگیست و در این مسیر تنها حامی مالی من عمویم بود.

ندا قاسمیان پور-دفتر پایگاه خبری دیارجنوب میزبان یکی از بانوان معلول و پرتلاش شهرستان بود و این بار گفتگویی ویژه با " شیرین ماحوزی " نویسنده دشتستانی که در شرح ذیل، این گفتگو آمده است:
دیارجنوب: به‌طور مختصر خودتان را معرفی کنید.
شیرین ماحوزی متولد سال 1354 از تهران- شمیران و فرزند ابراهیم که هنگام تولد از لحاظ پا دچار مشکل شدم و به جمع معلولین پیوستم.از شش ماهگی مرحوم حجت الاسلام حاج میرزا حسین ماحوزی و مرحومه بی بی بتول ماحوزی(عمو و خاله) سرپرستی من را بر عهده گرفتند و تا سن 16 سالگی نزد این دو عزیز بودم و زندگی بسیار خوبی داشتم و از مهر و محبت آنها بهره مند شدم.
در خرداد ماه 1368 به تهران نزد خانواده ام رفتم و به دلایلی در آن شهر ماندگار شدم و در کنار خواهر و برادرانم به تحصیل پرداختم و پس از مدت ها دوری بالاخره در سال 1391 به برازجان برگشتم و به عنوان منشی در دفتر ازدواج عمویم استخدام شدم و در کنارشان احساس رضایتمندی داشتم.

goftegoo mahouzi 1
دیارجنوب: از چه سالی شروع به نوشتن کردید و علت اصلی ورود به این مسیر چه بود؟
 از سال 1368 بعلت دوری از عمو و خاله ام  افسرده شده بودم به همین خاطر به نوشتن در تنهایی های خود پرداختم و هر اتفاقی برایم رخ میداد بصورت شعر نو آن را می نوشتم و شاید علت ورود به عرصه نویسندگی همان دوری از خانواده دومم بود.
دیارجنوب: تاکنون چه کتاب هایی از شما به چاپ رسیده کمی برایمان بگویید؟
با خواندن کتاب "بامداد خمار" به این فکر افتادم که رمانی بنویسم و رویاها و قسمتی از زندگی خودم با فراز و نشیب هایش را در آن بگنجانم.
در سال 1395 با تشویق عمو و حمایت های همسرشان رباب قائد توانستم کتاب رمان "عشق در خانه پدری" را در چاپخانه نشر داستان تهران به چاپ برسانم. پس از آن با آقای حبیب قاسمی از کتاب فروشان و مسئول هفته نامه مردم جنوب آشنا شدم و بعنوان خبرنگار افتخاری عضو هفته نامه شان بودم.
تمام مطالبی را که در این هفته نامه چاپ شده بود را جمع آوری کردم و با کمک و همیاری عموی مرحومم و معرفی ناشر از سوی آقای قاسمی توانستم کتابم را با عنوان "مجموعه دلنوشته های شیرین" در سال 1396 توسط حمزه حاجیانی مسئول انتشارات موعود اسلام در قم به چاپ برسانم.
با حمایت های عمویم توانستم در سال 1396 کتاب مجموعه شعرهای شقایق که حاصل نوشته هایم از سال 1368 تا 1394 بود را در همان انتشارات به چاپ برسانم.

goftegoo mahouzi 1
در سال 1397 نیز به نوشتن داستان و شعرهای قدیمی که بزرگان برای نوه هایشان تعریف میکردند پرداختم و توسط انتشارات موعود اسلام به چاپ رسید.
"خزینه الجواهر" علامه حاج شیخ علی اکبر نهاوندی کتابی با ارزش و قدیمی در کتابخانه عمویم بود که بدلیل گذر زمان فرسوده گشته و قابل مطالعه نبود که تصمیم به جمع آوری مطالب مهم آن گرفتم و این کتاب با حمایت عمویم در سال 1398 با عنوان "حکایت های شیرین و آموزنده" به چاپ رسید.
بعد از ماه محرم سال 1398 عمویم مغازه ای برایم اجاره کرد تا در آن مکان مشغول به کار شوم و من با وامی که پس از 3 سال تلاش از بهزیستی اخذ کردم توانستم با خرید لوازم التحریر مغازه را راه اندازی کنم.
متاسفانه پس از یک هفته از اجاره مغازه یعنی در 21 آبان ماه 1398 عمویم(پدر خوانده) حجت الاسلام حاج میرزا حسین ماحوزی فوت کرد.مرگشان بر روی من تاثیر زیادی گذاشت و بمدت دو سال است که بیمارم ولی هنوز دست از نوشتن بر نداشته ام زیرا نوشتن به انسان آرامش می دهد و میتوانی ساعت ها بدون اینکه خسته شوی یا دیگران را خسته کنی در خلوت خود با یک مداد و کاغذ همراه شوی و حرفهایت را بی پرده بزنی و سبک شوی.
به همین خاطر تصمیم گرفتم کتاب ششم را با عنوان "زندگی شیرین من"(ایران سرای من است) را به چاپ برسانم و هم اینک در چاپخانه پویا برازجان در حال انجام است و متاسفانه عمویم(پدر خوانده) من نیستند که از نظر مالی مرا حمایت کنند و برای چاپش از تمامی نهادها و ادارات دشتستان وحتی بهزیستی کمک خواستم ولی حمایتی صورت نگرفت و حتی جناب رئیس جمهور آیت الله رئیسی هم کمکی نکردند.
دیارجنوب: چه افرادی در این مسیر شما را راهنمایی کردند؟
در این مسیر انسانهای خوب زیادی بر سر راه من قرار گرفتند و کمک کردند که مرتضی انوشه از نویسندگان ارزشمند دشتستانی بیشترین راهنمایی را داشت و من از ایشان آموختم چگونه باید در تنگدستی خواسته خود را برآورده سازم.
دیارجنوب: حرف پایانی خود در خصوص نویسندگان را بگویید؟
معتقدم که هر کدام از نویسندگان با هنر ها و قلم هایشان به ما درسی از زندگی می آموزند.

goftegoo mahouzi 1goftegoo mahouzi 1

/

استان بوشهر

Template Design:Dima Group